اریک دباردیو برگردان آریا نوری اریک دباردیو دباردیو متولد نهم فوریه ی سال 1953 در روبه ی فرانسه است. وی یکی از چهره ی شاخص دانشگاهی کشورش به حساب می آید که به علت تحقیقات گسترده ای که در حوزه ی خشونت در مدارس انجام داده شهرت بسیاری برای خود دست و پا کرده است. دباردیو تا به الان شش کتاب در خصوص پدیده ی خشونت مدرسه ای به رشته ی تحریر دراورده است. در این مقاله ، وی با ارائه ی چکیده ای از نتایج تحقیق خود ، این پدیده ی روز افزون در مدارس فرانسه را موشکافی می کند. . . . وخامت شرایط محیط مدرسه افزایش تعداد اعمال مجرمانه ی کوچک و عدم اختصای اهمیت لازم به آن ها و تلاش برای جلوگیری از اجرای آن ها در نهایت سبب ایجاد احساس مصونیت در بین عاملان این اعمال می شود. این مساله خطر بسیار بزرگی برای پیوندهای اجتماعی محسوب شده و در نهایت منجر به انزوا و در خود رفتگی قربانیان از یک طرف و در مبنای بزرگتر کل ساختار جامعه می شود. در این شرایط نظم اجتماعی به خطر می افتد. می توان اینطور برداشت کرد که اعمالی با ماهیت بی تمدنی قابل مجازات نیستند در صورتی که حقیقت امر خلاف این مساله را به ما نشان می دهد. برای مثال اگر شخصی در روز روشن در خیابان به دیگری توهین کند می توان وی را جریمه کرد هرچند روند آن سخت باشد. برای جمع کردن بحث بهتر است بگوییم : اعمالی که از بی تمدنی در یک جامعه بر می آیند یا غیر قابل مجازات بوده و یا مجازات عوامل آن سخت است. با این حال این اعمال در صورت تکرار عواقبی جبران ناپذیر برای جامعه به همراه خواهند داشت. در یک کلاس درس عدم اطاعت دانش آموز از معلم خود ( چرا که وی را به اصطلاح دشمن خود در نظر می گیرد) مثالی از بی تمدنیست. این اعمال توسط دانش آموزان در همه ی کلاس ها و در همه ی مقاطع تحصیلی رخ داده و در نهایت منجر می شود تا تحمل کلاس درس برای معلمان بسیار سخت شده و آن هایی که توان کمتری دارند به ناچار استعفا دهند. در مدارس مناطق محروم و مشکل دار مسائل بسیاری از این قبیل وجود دارد. برای مثال دانش آموزانی که در طبقات یا پشت در کلاس های درس ادرار می کنند. هدف من بررسی وخامت شرایط مدارس نه تنها در فرانسه که در سایر کشورهاست. برای اشاره به مجموعه ای اعمال استعمال عبارت " بی تمدنی یا فرهنگی " کار ما را بسیار راحت خواهد کرد. بدون شک شما با نظریه ی " شیشه ی شکسته " آشنایی دارید ولی به هر حال برای کمک به شما آن را یاداوری می کنم : در یک محله شیشه ی یکی از پنجره های یکی از خانه ها شکسته است. اگر شما خیلی سریع این شیشه ی شکسته را تعویض نکنید در بادی امر تمامی شیشه های پنجره های آن ساختمان و به دنبال آن کل ساختمان های آن محله خواهد شکست. قطعا این تنها یک فرضیه بوده و ساختاری علمی ندارد. این بیان تنها استعاره ایست برای نشان دادن مسائلی که قطعیتشان به وسیله ی آزمایشات علمی به اثبات رسیده است. سردمدار این آزمایشات آمریکایی ها هستند. البته آن ها ادعا نمی کنند که باید کوچکترین نشانه ی بی فرهنگی یا بی تمدنی را سرکوب کرده و در اصطلاح سیاست " تحمل صفر درصدی " را در پیش گرفت. مساله از این قرار است که ایشان معتقدند باید حضوری مقتدرانه و منظم در محلات و مدارس داشت. حضوری نه با ماهیتی سرکوب گرانه که با ماهیتی متقاعد کننده. نظریه ی شیشه های شکسته نه بر پایه ی سرکوب که بر پایه ی پیشگیری و منع بنا شده است. اتخاذ این سیاست از مدتی پیش تا کنون سبب کاهش ضمنی خشونت در مدارس آمریکا شده است. قربانی کردن در بعدی کوچک مدتیست که من ترجیح می دهم به جای استعمال واژه ی بی فرهنگی یا بی تمدنی از عبارت " قربانی شدن به صورت مکرر" استفاده کنم. شاید این عبارت اندکی سنگین و یا حتی وحشیانه به نظر برسد. اما علت استفاده از آن چیست؟ واژه ی بی تمدنی امروزه گستره ی بسیاری در جامعه پیدا کرده و به این مفهوم به کار برده می شود : رفتارهای وحشیانه و نامتمدنانه . معلمان و مربیان در صف اول تعلیم و تربیت دانش آموزانی قرار می گیرند که ممکن است در آینده ای نه چندان دور دست به این اعمال بزنند. بی تمدنی در جامعه در اصل نبردیست بین افراد تحصیل کرده و بی سوادان و یا افرادی که تحصیلات درستی ندارند. با استعمال مداوم واژه ی بی تمدنی ما این مساله را به فراموشی خواهیم سپارد که بی تمدنی فرایندی متقابل بوده و به همان اندازه که ممکن است بزرگسالان مرتکب آن شوند ، قشر جوان جامعه هم در معرض آن قرار دارند. برای باز کردن بحث بهتر است مثالی را ذکر کنیم که چندین سال پیش به وقوع پیوسته بوده است. معلمی در برگه ی گزارش یکی از شاگردان خود نوشته بود : این کودک از یک میمون سرکشتر است ولی نسبت به آن بدجنسی کمتری در وجودش قرار دارد. بی تمدنی اصلی در این ماجرا را چه کسی مرتکب شده است؟ کودک یا آموزگارش؟ با تکیه بر تحقیقات میدانی خودم می توانم مثال هایی دیگری را هم برای شما ذکر کنم. برای مثال زمانی که در یک مدرسه ی آمادگی بودم یکی از مربیان زمانی که دختر بچه ی کوچکی از برابر ما گذشت به من گفت : « او را دیدی ؟ اون هم در آینده آدم عوضی ای خواهد شد ، مثل مادرش!» در اینجا چه کسی مرتکب اصلی بی تمدنی است؟ این مساله بسیار حائز اهمیت است که باید به این جنبه های هرچند کوچک هم توجه زیادی نشان داد. اعمال نامتمدنانه در پاره ای از مواقع از طرف کسانی سر می زند که به هیچ عنوان انتظار آن را نداریم! اصلا بگذارید مثال عینی دیگری برای شما بیاورم. ساعت 4 بعد از ظهر است ، خورشید انوار طلایی دلچسبش را بر روی روی زمین گسترانیده و تحمل گرمای هوا به هیچ عنوان کار ساده ای نیست. من در کلاس به همراه دانش آموزانم نشسته ام. متاسفانه پنجره ها خراب شده اند و امروز نمی توانیم آن ها را باز کنیم. شاگردانم سر و صدای وحشتناکی به پار کرده اند و من کم کم احساس می کنم دیگر تحمل این شرایط را ندارم. در این شرایط مقصر چه کسی است؟ این مساله درست است که باید تمامی جنبه های اعمال نامتمدنانه در مدارس جدی گرفته شده و راهی برای مقابله با آن ها پیدا کرد ، اما این مساله را هم مد نظر قرار دهید که ممکن است در صورت توجه بیش از اندازه و بزرگ کردن مشکلات موجود ، از آن طرف پشت بام سقوط کنید. توجه خاصی باید نسبت به قربانیان خشونت – جه در جامعه و چه در مدرسه – ابراز شود. کودکی که تحت آزار و اذیت دائمی در مدرسه قرار دارد نسبت به کودکی که با این شرایط رو به رو نیست چهار برابر بیشتر با خطر خودکشی رو به رو است. تمامی کشورهای آنگلوساکسون و شمال اروپا به این مساله توجه خاصی نشان می دهند. آن ها برای مقابله با این شرایط برنامه های بسیار جالبی در پیش گرفته اند. احساس نا امنی معلم و دانش آموز در مدرسه مساله سومی که در مطالعات پدیده ی خشونت در مدارس به آن اشاره شده احساس نا امنی رواج یافته در بین دانش آموزان و معلمان است. این مساله بدان علت است که بر خلاف تصورات رایج موجود هرچه شخصی بیشتر درگیر مسائل مرتبط با خشونت باشد – یعنی یا خودش قربانی باشد یا کسی را بشناسد که قربانی این مساله شده است ، حتی در ابعادی بسیار کوچک – ترس واحساس ناامنی در وی بیشتر می شود. در مورد مدارس مساله کاملا آشکار است : هرجا که نا امنی بیشتر باشد ، قربانی بیشتر شده و به طبع اعمال مجرمانه هم افزایش پیدا می کند. به اعتقاد من یکی از جالب توجه ترین رویکردهای فعلی موجود نسبت به پدیده ی خشونت در محیط مدرسه این مساله است که افرادی بیشترین آسیب را چه در اجتماع و چه در محیط مدرسه از طرف سایرین متوجه خود می کنند ، نه خانواده های ثروتمند که اقشار پایین تر جامعه هستند. تا به الان با سه بعد گوناگون پدیده ی خشونت در محیط مدرسه که من روی آن کار می کنم آشنا شده اید. بدون شک ابعاد دیگری هم وجود دارد. برای مثال می توان از " خودزنی" ، خودکشی ، اتفاقاتی که در جریان زنگ تفریح رخ می دهد و اغلب با قصد قبلی صورت می پذیرند نام برد. قسمت اول مقاله : http://www.anthropology.ir/node/24901 دانلود متن اصلی قسمت دوم در وبگاه مترجمان پیشرو : http://pishrotranslation.ir/post/340 صفحه ی شخصی آریا نوری در انسان شناسی و فرهنگ : http://www.anthropology.ir/node/24940